طب کهن شرق

طب شرقی با قدمت چند هزارساله خود بر خلاف طب نوپای غربی( پزشکی رایج )انسان را مجموعه ای کامل و واحد متشکل از روح، ذهن،احساس و جسم می داند که با محیط خود در ارتباط است و هر گونه تغییر شرایط محیط می تواند بر سلامت این مجموعه اثر بگذارد. طب شرقی با دیدگاه کل نگری خود معتقد است که انسان باید به عنوان یک پیکره واحد درمان شود و بر خلاف دیدگاههای جزءنگری و ماشین گرایی دکارت و نیوتن(که وارد طب غربی شده و اساس آنرا تشکیل می دهد)انسان را همچون ماشینی نمی داند که تنها رفع بیماری با ترمیم و تجویز دارو برای آن جزء بخصوص صورت پذیرد. زیرا عوامل داخلی و خارجی زیادی می تواند وجود داشته باشد تا بر کارکرد یک جزء از بدن اثر گذارده و آنرا بیمارکند. بنابراین تجویز دارو یا ترمیم آن جزء و یا حتی تعویض آن نمی تواند درمان باشد زیرا عوامل بیماری همچنان موجودند و می توانند دوباره عارضه آن جزء را بوجود آورند. این نگرش کل بینی در تمام شاخه های طب شرقی (پزشکی سنتی ایرانی،پزشکی آیورودای هندی،طب سوزنی چینی و…) به طور مشابه وجود دارد.

 

 

در پزشکی سنتی ایران هدف یک حکیم ، شفای بیمار در کلیت بود به طوری که بیمار به گذشته عادی و شادش باز گردد.در نتیجه شفای بیمار در حین درمان جسمی اش (که تجویز دارو بر اساس مزاجش بود)در گرو تغییرات بنیادی و اساسی در دیدگاهش به زندگی،ارتباطش با محیط زندگی و…بود. در غیر این صورت درمان بیمار تنها جنبه تسکینی پیدا می کرد و پس از مدتی دوباره عوارض بیماری باز می گشت.

همچون افسردگی ، برخی از بیماریهای جسمی که مستقیما به روان،احساس،شرایط محیطی مربوط میشوند(مانند زخم معده،سیاتیک،مشکلات تیروئیدی و…)را نمی توان تنها با دارو درمان کرد.

نودوهشت درصد از اتمهای بدنمان ، در سال پیش وجود نداشتند.استخوانبندی بدن ،هر سه ماه یکباربه کلی عوض می شود. . پوست بدن هر ماه تازه می شود و هر چهار روز یکبار لایه جدیدی در معده به وجود می آید و سلولهای موجود در سطح داخلی آن که با غذا تماس دارند هر چند دقیقه عوض می شوند.این نشان می دهد که زخم معده صرفا یک بیماری جسمی نیست زیرا پس از چند روز که سلولهای آسیب دیده زخم تعویض می شوند، دوباره در آن نقطه سلولهای ناقص و آسیب دیده تولید می شود.

از آنجا که حکما بیمار را در کلیت درمان می کردند به علت عوارض اهمیت زیادی می دادند و برای از بین بردن این علتها از هر مکانیزمی(تجویز دارو، بررسی محیط زندگی بیمار،نگرش بیمار به خود و زندگیش و…)استفاده می کردند.آنها برای ایجاد شرایط مناسب جهت حفظ تعادل ذهنی بیمار،از:

باورهای ملی و فرهنگی(جشنهای ملی جهت تقویت روحیه،انجام ندادن برخی از کارهادر روزهای بخصوص و بر عکس خوش یمن بودن بعضی از کارها در مواقع خاص جهت تنظیم روحیه فردو انحراف ذهن بیمار از عامل بیماریزا، شاهنامه خوانی، مثنوی خوانی،حافظ خوانی..)

اعتقادات مذهبی بیمار ( نظیر دعا و ذکر جهت تقویت روحیه و امید به شفا ، تخلیه روحی از طریق گریه در مراسم سوگواری…)

موسیقی های محلی(جهت آرامش خاطر شخص و نگرش زیبابینی او به محیطش)

طبیعت(استفاده از هوای کوهستانی،جنگلی، ساحلی،جهت تجدید روحیه شخص و دور بودن ازمحیطی که عامل بیماری بوده است)نیز استفاده می کردند.

حکما در گذشته داروهای خود را هرروز به طور طبیعی و به دست خود از محیط اطرافشان تهیه می نمودند.نسخه های پیچیده شده توسط این حکما اثرات شایان توجهی در بر داشت، در صورتی که مصرف این داروها امروزه انتظارات ما را برآورده نمی کند.زِیرا با توجه به زندگی شهری و دوربودن از محیط های طبیعی،دسترسی به گیاهان تازه امکانپذیر نیست و گیاهان استفاده شده در عطاری ها که ممکن است چند سال در این مغازه ها مانده باشند،بدون میدان حیاتی و فاقد ارزش واقعیند.

طب سنتی ایرانی طی قرنها تجربه انسانها را در چهار مزاج اصلی تقسیم بندی می کرد:

سوداوی، بلغمی، صفراوی و دموی.

از نظر حکیم تنها قلب،ریه،معده و یا درد سایر اندام ملاک تجویز دارو نبود بلکه در صدد مداوای شخص بر اساس مزاجش بر می آمد.آنها با توجه به عارضه های جسمی شخص و مزاج او که معرف روحیات،احساسات خلق و خو و در نهایت کلیت او بود دارویی تجویز می نمودند که با مزاج بیمار سازگاری و همخوانی داشته باشد.نکته بسیار جالبی که در طب سنتی ایران وجود داشته است(و هومیوپاتی بعدها از آن با عنوان اصل تشابه در درمان استفاده کرده است) یافتن علت بیماری و برطرف کردن آن توسط نظیرش بوده است.برای مثال اگر شخصی دچار یرقان(زردی)ناشی از ترس ناگهانی می شد،هیچگاه به خود یرقان دارو داده نمی شد.بلکه حکیم در تلاش بر می آمد تا با ترساندن نابهنگام بیمار او را از شر یرقان برهاند! یعنی درمان یک عارضه توسط نظیرش.(لازم به ذکر است که این روش برای درمان یرقان ناشی از گرفتگی کیسه صفرا به کار نمی رفت.)این اصل تشابه در درمان در شاخه های دیگر طب شرقی نیز پذیرفته و مورد استفاده قرار می گرفته است.به طوری که پزشکان چینی می دانستند که پوسته های کوچک زخم قربانیان آبله،وقتی در محل خراشهای کوچک ایجادشده روی بازوان افراد قرار گیرد آنها را نسبت به این بیماری حفظ می نماید.

چینی های با عقاید خاص خود بنیانگذار طبی با عنوان طب سوزنی شدند که امروزه شهرت زیادی در سراسر جهان دارد. بر طبق اصول طب سوزنی بدن در پیله ای از انرژی محصور است و این انرژی سیال در پویایی دائم است.

جریان این انرژی در داخل بدن از مراکز و کانالهایی صورت می گیرد که طی هزاران سال کار تجربی یک به یک مشخص شده اند.برخی از این مراکز آنقدر به سطح بدن نزدیک می شوند که می توان به آنها دسترسی پیدا کرد.پزشکان چینی معتقدند که توازن بین بدن و این انرژی سیال هنگامی بر هم می خورد و شخص بیمار می شود که تعادل بین دو قطب متضاد و در عین حال مکمل یین و یانگ(yin-yang)از بین برود.برای رفع بیماری شخص می توان مراکز انرژی که به سطح نزدیک می شوند را با حرکتهای بخصوص انگشتان دست(طب فشاری)و یا با فرو کردن سوزنهای بخصوص تحت تاثیر قرار داد و تعادل را به بدن برگرداند.

بهترین تجربه برای بدبینان نسبت به این طب،اثر بی حس کنندگی آن است.برای این منظور گروهی از خبرنگاران وفیلمبرداران غربی جهت ضبط این تصاویر به پکن دعوت شدند.

نویل ماکسول گزارشی از یک جراحی ریه بیمار مسلول تهیه کرد که در آن بیمار بدون هیچ گونه داروی بی هوشی تنها با یک سوزن فولادی نازک در ساعد راستش تحت عمل جراحی قرار گرفت.این در وضعیتی بود که فرد مورد جراحی در حین عمل ریه با تماشاچیان صحبت می کرد و چای می نوشید.پس از عمل جراحی و بخیه سینه شخص سوزن را بیرون کشیدندو او به کمک یک پرستار توانست لباسش را بر تن کند وکوچکترین نشانی هم از درد نبود. ظاهرا چینی ها پس از هزاران سال به طور تجربی مراکزی را جهت تولید مسکنهای داخلی یافته اند که با تحریک آن نقاط مسکن های داخلی به وفور تولید می شوند و بیمار هیچ دردی را حس نمی کند.در سال 1945 میلادی جراحی به نام” میخائیل گایکین” سعی کرد بین مراکز عصبی در بدن و یا سرخرگهای خونی، با هاله تابان بدن رابطه ای پیدا کند.اما پس از تحقیقات زیاد او نتوانست هیچ رابطه بین مراکز عصبی یا سرخرگها با هاله پر انرژی بدن بیابد. از آنجا که او با طب سوزنی آشنایی مختصری داشت، یک نمونه از کارت طب سوزنی استاندارد را برای سیمون کرلیان فرستاد که روی آن هفت صد تقطه مهم مرکز انرژی روی پوست بدن مشخص شده بود.این کارت دقیقا مطابق کارتهایی از مراکز انرژی بود که توسط کرلیان به تازگی تهیه شده بود.این جنبش منجر به ساخت دستگاه الکترونیکی شد که این نقاط را با علائمی به قطر یک دهم میلیمتر مشخص کند.این دستگاه که اکنون “توبیسکوپ” نامیده می شودکار پزشکان نوآموز طب سوزنی را در تشخیص مراکز انرژی بسیار آسان می کند.این دستگاه در نمایشگاه 1967 میلادی مونر آل روسها با افتخار تمام به نمایش گذاشته شد.

پزشکی آیورودا (Ayur-veda) با قدمتی دیرینه در هند نیز از دیگر شاخه های طب شرقی می باشد.در این پزشکی کل نگر نیز مانند طب سنتی ایرانی با توجه به شخصیت کلی بیمار دارو تجویز می شود.درآیورودا نیز سه مزاج اصلی “پیتا”،”واتا”،”کافا” وجود دارد که از ترکیب آنها نیز چند مزاج فرعی ایجاد می شوند.در این نوع پزشکی نیز ممکن است داروی دو بیمار مبتلا به آسم (با علائم عمومی مشترک ریوی)متفاوت باشد،زِیرا که به بیمار باید در کل و بر اساس مزاجش دارو داده شود.آیورودا نیز همچون دیگر شاخه های طب شرقی به اصل تشابه در درمان معتقد است.یک پزشک آیورودا علاوه بر تجویز داروهای گیاهی و معدنی که به طور طبیعی تهیه شده اند از رژیمهای غذایی بخصوص،موسیقی ورقص،عطریات خوشبوی درمانی(آرُِِِِِماتراپی)و یوگا نیز استفاده می کند.خوشبختانه آیورودا و طب سوزنی نزد خود هندی ها و چینی ها قابل احترام است و در آسیا گسترش قابل ملاحظه ای دارد و به مرور در اروپا و آمریکا نیز طرفداران رو به فزونی پیدا کرده است.طب های نامبرده مبتنی بر کل نگری ، امروزه در دیدگاههای علوم غربی نیز تاثیرگذار بوده است.

ل . کرمانی نژاد

مدیر سایت

مدیر سایت حضور ::: مهندس کامپیوتر گرایش نرم افزار ::: CRM - مدیریت ارتباط با مشتری ::: Customer relationship management::: جوجه ای که از تخم بیرون آمد به تخم باز نمیگرده :::

مطالب مرتبط